سلفژ
کتاب اصول نوازندگی و خوانندگی : راهنمایی برای تمرین اجرا و سلامت نوازندگان و خوانندگان
سلفژ
سلفژ در موسیقی، مانند الفبای خواندن و نوشتن برای زبان، پایهایترین ابزار برای درک و اجرای نتها با صدای آدمی است. کلمه سلفژ از دو واژه ایتالیایی sol (نت سل) و fa (نت فا) گرفته شده، اما در عمل، سلفژ به معنای خواندن نتها با نامهایشان یا با صداهای خنثی مانند «لا» است، بدون نیاز به ساز. این روش نه تنها گوش را تربیت میکند تا فاصلهها و ملودیها را دقیق بشناسد، بلکه حنجره را نیز هماهنگ با ذهن میسازد تا آنچه در ذهن تصور میشود، دقیقاً از دهان خارج شود. سلفژ در واقع پلی است بین ذهن موسیقایی و اجرای واقعی، و بدون آن، نوازندگی یا آواز ممکن است به حدس و آزمون و خطا محدود شود.
در تاریخ، سلفژ به گیدو دارِزو، راهب ایتالیایی قرن یازدهم، نسبت داده میشود که برای آموزش سرودهای کلیسایی به راهبان، از سرود «Ut queant laxis» استفاده کرد. هر خط این سرود با یک نت بالاتر شروع میشد و گیدو نامهای ut، re، mi، fa، sol، la را از ابتدای هر خط گرفت. بعدها ut به do تغییر کرد و si (از initials Sancte Ioannes) اضافه شد تا گام کامل شود. این سیستم، که امروز به نامهای سلفژ ثابت (fixed do) یا سلفژ متحرک (movable do) شناخته میشود، پایه آموزش موسیقی در سراسر جهان شد.
در سلفژ ثابت، که در کشورهای لاتینزبان مانند فرانسه، ایتالیا و اسپانیا رایج است، do همیشه نت دو (C) است، صرفنظر از کلید قطعه. این روش به نوازنده کمک میکند تا رابطه هارمونیک بین نتها را در کلیدهای مختلف به سرعت درک کند، زیرا هر نت نام ثابتی دارد. اما در سلفژ متحرک، که در کشورهای انگلیسیزبان و برخی آموزشهای مدرن استفاده میشود، do همیشه تونیک (نت پایه) گام است. مثلاً در گام ر ماژور، ر برابر do خوانده میشود. این روش برای درک روابط داخلی گام و مدولاسیون بسیار مفید است، بهویژه در آواز گروهی یا آموزش کودکان.
سلفژ فقط خواندن نتها نیست؛ شامل تمرینهای ریتمیک، دیکته موسیقی، و حتی آواز هارمونیک است. در کلاسهای سلفژ، دانشآموز ابتدا با ریتمهای ساده شروع میکند، مثلاً با دست زدن به میزانها و خواندن نتها با صداهای کوتاه و بلند. سپس فاصلهها را تمرین میکند: ابتدا فاصلههای ساده مانند ثالث و پنجم، بعد فاصلههای پیچیدهتر مانند تریتون یا سپتیم بزرگ. یکی از تمرینهای کلاسیک، خواندن گامها به صورت صعودی و نزولی با نام نتهاست، یا خواندن آکوردها به صورت همزمان، که گوش را برای هارمونی تربیت میکند.
در آموزش عالی، سلفژ به دیکته موسیقی (musical dictation) گسترش مییابد. استاد یک ملودی یا حتی یک بخش پلیفونیک را روی پیانو مینوازد و دانشآموز باید آن را روی کاغذ نتنویسی کند. این تمرین، گوش مطلق یا نسبی را تقویت میکند و ذهن را عادت میدهد که موسیقی را نه فقط بشنود، بلکه «ببیند». در کنسرواتوارهای معتبر مانند کنسرواتوار پاریس، سلفژ بخشی اجباری از برنامه درسی است و حتی نوازندگان حرفهای سازهای زهی یا بادی باید در امتحانات سلفژ شرکت کنند.
سلفژ در آواز نیز نقش حیاتی دارد. خوانندگان اپرا با سلفژ، intonation (دقت کوک) خود را حفظ میکنند، بهویژه در موسیقی آتونال یا کروماتیک که فاصلهها بسیار نزدیک هستند. در کُرها، سلفژ کمک میکند تا صداها هماهنگ شوند و هر بخش (سوپرانو، آلتو، تنور، باس) نت خود را دقیق بخواند. حتی در موسیقی پاپ و جاز، خوانندگان حرفهای از سلفژ برای تمرین ایمپروویزاسیون یا اسکت (scat singing) استفاده میکنند.
در دنیای امروز، اپلیکیشنها و نرمافزارهایی مانند EarMaster یا Functional Ear Trainer سلفژ را به خانهها بردهاند. این ابزارها ملودیهای تصادفی تولید میکنند و کاربر باید آنها را شناسایی یا تکرار کند. اما هیچ چیز جای تمرین زنده با معلم را نمیگیرد، زیرا معلم میتواند اشتباهات ظریف در تلفظ، تنفس یا ریتم را اصلاح کند.
سلفژ در نهایت، زبانی است که موسیقی را قابل فهم و قابل انتقال میکند. بدون آن، نوازنده ممکن است نتها را بنوازد اما «نشنود»، و شنونده هم فقط صدا را دریافت کند نه معنا را. سلفژ ذهن را به گوش و گوش را به دست متصل میکند و موسیقی را از یک هنر انتزاعی به یک تجربه قابل کنترل و عمیق تبدیل میکند. حتی اگر کسی هیچگاه روی صحنه نرود، یادگیری سلفژ مانند یادگیری گرامر یک زبان است: به او اجازه میدهد نه فقط صحبت کند، بلکه فکر کند، بفهمد و خلق کند.