ویولنسل
ویولنسل
ویولنسل، که اغلب به اختصار سل یا ویولونسل نیز نامیده میشود، یکی از زیباترین و عمیقترین سازهای زهی خانواده ویولن است و صدایی گرم و غنی تولید میکند که میتواند احساسات انسانی را به طور شگفتانگیزی بازتاب دهد. این ساز در اوایل قرن شانزدهم میلادی در شمال ایتالیا، به ویژه در شهر کرمونا، توسط سازندگانی مانند آندرهآ آماتی شکل گرفت و از اجداد خود مانند باس ویولن یا ویول دا گامبا تکامل یافت. در دوران رنسانس، ویولنسل عمدتاً برای تقویت خط باس در موسیقی گروهی استفاده میشد، اما با ورود به عصر باروک در اوایل قرن هجدهم، به عنوان یک ساز سولو برجسته شد؛ سازندگانی چون آنتونیو استراتواری تغییرات کلیدی مانند بدنه پهنتر و پایه انتهایی (اندپین) را معرفی کردند تا پروجکشن صدا بهتر شود و نوازنده راحتتر بنشیند. تا اواسط قرن هجدهم، اندازه و کوک آن استاندارد شد – کوک استاندارد C-G-D-A از پایین به بالا – و در آثار آهنگسازانی مانند ویشدی، باخ و هایدن نقش محوری ایفا کرد. در قرن نوزدهم و بیستم، ویولنسل وارد ژانرهای متنوعی مانند رمانتیک (با کنسرتوهای الگار و دورژاک)، جاز (با نوازندگانی چون اسکار پتیفورد) و حتی راک و پاپ شد، و امروزه با نسخههای الکتریکی و کربن فیبر، در موسیقی معاصر و فیلمها نیز حضوری پررنگ دارد.
از نظر اجزا و ساختار، ویولنسل یک ساز کوردوفون کامپوزیت است با بدنه توخالی چوبی – معمولاً صفحه رویی از صنوبر، پشت و کنارهها از افرا – که حدود ۱۲۱ سانتیمتر ارتفاع دارد (بدون اندپین). بخشهای کلیدی شامل فِلِتها (سوراخهای f شکل برای انتشار صدا)، بریج (پل چوبی که ارتعاش سیمها را به بدنه منتقل میکند و کوک را تحت تأثیر قرار میدهد)، باس بار (میله داخلی برای تقویت فرکانسهای پایین)، ساوندپست (ستون داخلی برای اتصال صفحهها و بهبود رزونانس)، انگشتانه (fingerboard از آبنوس برای فشردن سیمها)، مهره (nut برای نگهداشتن سیمها در بالا)، جعبه خرک (pegbox با چهار خرک کوککننده)، اسکرول (سر زینتی)، تیلپیس (برای اتصال انتهای سیمها با کوککنندههای ریز)، و اندپین (میله فلزی قابل تنظیم برای تکیه بر زمین). سیمها چهار رشتهای از جنس گات (روده گوسفند) سنتی یا هسته فلزی امروزی هستند، و کمان (bow) از چوب پرنامبوکو با موی دم اسب ساخته میشود که با رزین صاف میگردد. حاشیههای تزئینی (purfling) لبهها را از ترک محافظت میکند، و در مدلهای مدرن، مواد مانند کربن فیبر برای دوام بیشتر به کار میرود.
نحوه نواختن ویولنسل نیازمند نشستن روی صندلی بدون دسته است، با ساز بین زانوها و اندپین روی زمین، در حالی که نوازنده آن را با سینه و زانوها ثابت نگه میدارد. دست چپ برای انگشتگذاری استفاده میشود: انگشتان خمیده روی انگشتانه سیمها را فشار میدهند تا نتها تولید شود – نزدیک بریج برای نتهای بالاتر، و موقعیت شست برای رجیستر بالا – و تکنیکهایی مانند ویبراتو (لرزش برای بیان عاطفی)، هارمونیکها (لمس سبک برای صداهای زنگدار)، و گلissando (لغزش انگشت برای انتقال نرم) به کار میرود. دست راست عمدتاً کمان را کنترل میکند، که با وزن، زاویه، سرعت و نقطه تماس (WASP) بر سیمها کشیده میشود تا تن و حجم صدا تنظیم گردد؛ تکنیکهای بادی مانند لگاتو (پیوسته)، استاکاتو (کوتاه و جدا)، اسپیکاتو (پرشی)، و سول پونتیچلو (نزدیک بریج برای صدای تیز) تنوع میبخشد. پیتزicato (چنگ زدن سیم با انگشت) نیز رایج است، و در سبک باروک، کمانهای منحنی به سمت بیرون و نگهداری زیردستی استفاده میشد، در حالی که مدلهای مدرن کمان را از قورباغه (frog) میگیرند.
از میان نوازندگان معروف، پابلو کاسالس (۱۸۷۶-۱۹۷۳) با احیای سوئیتهای سل باخ و ضبطهای پیشگامانهاش، ژاکلین دو پره (۱۹۴۵-۱۹۸۷) با اجرای احساسی کنسرتو الگار، ام.استیسلاو روستروپوویچ (۱۹۲۷-۲۰۰۷) که بیش از ۱۰۰ اثر جدید از پروکوفیف و شوستاکوویچ سفارش داد، و یو-یو ما (متولد ۱۹۵۵) با همکاریهای ژانری و نواختن روی استراتواریوس دیویدوف، برجستهترینها هستند. دیگر چهرهها شامل گریگور پیاتیگورسکی (برای آثار پروکوفیف)، استیون ایسرلیس (برای تفسیرهای کلاسیک)، میشا میسکی، و معاصرانی مانند آلیسا وایلرشتاین و شِکو کانِه-میسون میشوند که سل را به عرصههای جهانی و ژانرهای نوین بردهاند