فیلتر






سازهای زهی

جدیدترین هاپربازدیدترین هامحبوب‌‌ترینپرفروش‌ترینارزان‌ترینگران‌ترین
تعداد نمایش 122448

کتاب سنتور جلد 1

895,500 تومان 995,000

کتاب گیتار For Dummies

405,000 تومان 450,000

کتاب آکوردهای گیتار

337,500 تومان 375,000

کتاب روش ساختن کمانچه

270,000 تومان 300,000

کتاب زمینه شناخت تنبور

225,000 تومان 250,000

آموزش گیتار پاپ

225,000 تومان 250,000

کتاب آموزش سه تار (جلد2)

180,000 تومان 200,000

کتاب ویولن (کتاب سوم)

135,000 تومان 150,000

کتاب ویولن (کتاب چهارم)

135,000 تومان 150,000

درباره سازهای زهی

در آن لحظه‌ای که سکوت، پرده‌ای نازک بر گوش هستی می‌کشد، سازهای زهی آرام از دل تاریکی سر برمی‌آورند. آن‌ها نه در باد می‌دمند، نه کوبشی خشونت‌بار دارند؛ بلکه تنها با لرزشی کوچک، آوایی بزرگ می‌آفرینند. سازهای زهی، ترانه‌ی نخی هستند که به ارتعاش درمی‌آید و با خویشتنِ جهان گفت‌وگو می‌کند. در دل این سازها، گویی جادویی پنهان است؛ جادویی که می‌تواند هم اشک را بجنباند، هم لبخند را بکارد.

ویولن، ویولا، ویولنسل، کنترباس، هارپ و دیگر سازهای زهی، گویی کمان‌دارانی‌اند که تیرشان صداست، و هدف‌شان روح. کشیدن آرشه بر سیم‌های نازک، تماسی‌ست میان جهانِ فیزیکی و باطنی. هیچ ساز دیگری به این اندازه به لرزش دل آدمی شباهت ندارد. شاید برای همین است که وقتی ویولن به نوا درمی‌آید، آدم بی‌هیچ منطقی دلش می‌گیرد یا پر می‌کشد؛ انگار زخمی قدیمی دوباره نجوا می‌شود.

ویولن، شاید ظریف‌ترین صدای موسیقی باشد. سازی کوچک با صدایی بزرگ. گاهی زمزمه‌ای‌ست در گوش معشوق، گاهی ضجه‌ای در دل طوفان. انگار زه‌های آن از مو ساخته نشده‌اند، بلکه از رشته‌های احساس. از عاشقانه‌های باخ تا اندوه باران‌گونه‌ی چایکوفسکی، ویولن همیشه با ما بوده است: نوازنده‌ای که سازش تنِ خویش است، و هر نغمه‌اش نفس آخر دل.

ویولا، خواهر بزرگ‌تر ویولن، صدایی دارد که بین تاریکی و روشنی، تردید می‌کند. اگر ویولن نازک‌نواز است، ویولا پُرمایه و زمینی‌تر است. در دل ارکستر، صدای آن مانند شبنم بر گلبرگ است؛ نه آن‌چنان واضح، اما همیشه حاضر، همیشه دل‌نواز.

ویولنسل، سازی‌ست که گویی روح انسان را می‌نوازد. صدایش عمقی دارد شبیه سکوت پس از گریه. از دلِ چوبِ تیره‌ی آن، آوایی برمی‌خیزد که آدم را به تماشای خاطرات فراموش‌شده می‌برد. نوازنده‌اش را در آغوش می‌گیرد و صدا را چون نَفَسی گرم، زیر گوش شنونده زمزمه می‌کند.

کنترباس، غول آرام سازهای زهی، ستون فقراتِ ارکستر است. صدایی بم، پرشکوه و مهربان دارد؛ گویی صدایی‌ست که از تهِ زمان به گوش می‌رسد. در هیاهوی سازهای دیگر، گاهی غایب می‌نماید، اما کافی‌ست سکوت کند تا جای خالی‌اش به چشم بیاید؛ همانند پدران در سایه، بی‌ادعا، اما ستون.

و اما هارپ؛ این ساز افسانه‌ای که انگار از دل اسطوره‌ها آمده است. سیم‌هایی از نور دارد و صدایی از مه. هارپ، سازی‌ست که نغمه‌ی فرشتگان را در خود پنهان دارد. هر بار که انگشت نوازنده‌اش بر یکی از رشته‌هایش می‌لغزد، ستاره‌ای در دلِ شب چشمک می‌زند.

اما رازِ واقعی این سازها، در نحوه‌ی پیدایش صداست. زه‌ها، با اندکی لرزش، جهانی از نوا را رقم می‌زنند. چه با آرشه، چه با انگشت، نوازنده تنها با نوازشی اندک، موجی از معنا را جاری می‌کند. برخلاف سازهای کوبه‌ای که با ضربه معنا می‌سازند، یا بادی‌ها که به دم وابسته‌اند، سازهای زهی به لمس ایمان دارند. و چه چیزی از لمس، انسانی‌تر؟

سازهای زهی، از ارکسترهای بزرگ گرفته تا اتاق کوچکِ تمرین یک نوازنده‌ی تنها، همیشه پیام‌آورهایی خاموش و ژرف بوده‌اند. در آن‌ها، سکوت بیشتر شنیده می‌شود تا صدا. زیرا میان هر دو نُت، چیزی هست که گفتنی نیست، اما حس می‌شود. چیزی که فقط در ارتعاش نازکی از یک سیم، یا در لرزش ظریفی از یک انگشت نهفته است.

و شاید برای همین است که این سازها، از عاشقانه‌ترین لحظات موسیقی، تا تراژدی‌های سترگ، از نیایش‌های مذهبی تا موسیقی متن فیلم‌های عاشقانه، همیشه نقش ایفا کرده‌اند. بی‌آن‌که پرگو باشند، همه‌چیز را گفته‌اند. بی‌آن‌که فریاد بزنند، لرزه بر جان افکنده‌اند.

نغمه‌ی آخر...

سازهای زهی، آینه‌هایی از قلب انسان‌اند. سیم‌هایشان را نمی‌توان تنها با انگشت یا آرشه نواخت؛ باید با دل لمس‌شان کرد. آن‌ها سازهایی نیستند که فقط صدا تولید کنند؛ آن‌ها سازهایی‌اند که صدا را زندگی می‌کنند. و اگر گوش بسپاری، خواهی شنید که در هر نت، لرزش عاشقانه‌ای نهفته است؛ گویی جان آدمی، برای لحظه‌ای، آموخته که چگونه سخن بگوید… بی‌کلام، اما شفاف‌تر از هر واژه.