%10
مشق نام لیلی (قطعات منتخب خوشنویسی استاد غلامحسین امیرخانی)
اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آدرس کوتاه شده‌ی صفحه:

مشق نام لیلی (قطعات منتخب خوشنویسی استاد غلامحسین امیرخانی)

گردآوری: رضا یساولی ثانی
مترجم: سیمین‌دخت سید فتاح
اسکن آثار: استاد مجتبی سبزه
شابک: 5-254-306-964-978
قطع کتاب: رحلی
تعداد صفحه: 160
زبان: فارسی - انگلیسی
نوبت چاپ: چاپ 2 با ویرایش جدید
نوع جلد: جلد سخت
نوع کاغذ: گلاسه
کد کالا: 556
750,000 675,000 تومان
پشتیبانی
پشتیبانی

پشتیبانی کامل در ساعات اداری

جامع ترین سایت محصولات خوشنویسی

 ارسال به سراسر
ارسال به سراسر

ارسال به سراسر کشور

مقدمه استاد جواد بختیاری: قوم ایرانی در عمق فطرت خویش نقشی خیال‌انگیز برای تحقق ابدی بودن، ازلی بودن و تقدس، آزادگی و بی ‌مکانی و بی زمانی، بی مرزی و بی رنگی، تجرّد مطلق، سعادت راستین، حقیقت پاک و آرزوهای ناب را در کارگاه رؤیاهای خویش کشیده و آرمان‌های شورانگیز و روح بلند خود را، در فرایند تاریخی، به زیباترین و مؤثرترین شکل در هنر بروز داده است. 
اندیشه ی ایرانی در هنرپردازی‌های یگانه، شکل مکتوب کلام را محملی برای ذوق‌آزمایی و بروز قریحه ی زیبا جوی خویش قرار داده که حاصل آن هنری است که ظرفیت‌های خـلاقانه ی ایرانـی را در خود متجلّی ساختـه و دروازه ی ورود به دنیـایی پر رمـز و راز و تجسم‌گاه روح بلند و طبع کمال‌جوی او شده است. 
خوشنویسـی یکـی از جـلوه‌های بـروز جمال‌شناسـی و آفریـده‌های هنـر ایرانـی اسـت که جایگاه آن فراتر از برآوردن نیازهای مادی و روزمره بوده و تبدیل به آینه ی تمام نمای فرهنگ قومی و ملی ایرانی گشته است. 
خوشنویسی به تعبیری فرم‌های غنی شده‌ای است که در رقابت یا مؤانست با نقاشی، موسیقی، معماری و ادبیات پدید آمده است، در عین آزادی و نظم ویژه ی خویش. مبتنی بر وضوح و انضباطی است که به نحوی قوانین علمی یا ریاضی برگرفته از ذهن ایرانی از جهان هستی را منعکس کـرده است. خوشنویسـی با نظام و روح زیبایی‌شناسی توافق یافته و به هنجـار زیباشناختی رسیده که شامل قواعد معمول و پذیرفته شده‌ی جمال‌شناسی انسانی است. 
در این گفتار که به بهانه ی چاپ آثار استاد غلامحسین امیرخانی به رشته تحریر در آمده، سعی شده است به اختصار جنبه ی زیبایی شناسانه ی هنر خوشنویسی (نستعلیق) که بـه تعبیری هنـر شناسنامه‌ای ایـران است، در حـد امکـان بررسـی شود: نه به قصد تقـدیس ماهیت هنـری خوشنویسی و نه تبرئه ی آن.
نگارنده همواره نستعلیق را منشوری چند وجهی یافته است که علاوه بر تلألو و درخشندگی چندین ضد را در خود جمع کرده و جلوه‌ای واحد از زیبایی مطلق را به تماشا گذاشته است. 
پـژوهندگان هنـر در توضیح ماهیت هنرهای سنتی و مـدرن و تشریح قواعـد و صبغه‌های ذاتی آن ها چند ویژگی را به شرح زیر، بر می‌شمرند: 
1) وضوح و ابهام؛ 2) توازن و تقارن؛ 3) قرابت و غرابت؛ 4) بازنمایی و انتزاع؛ 5)تکرار و تقلید و خلق مدام؛ 6) معنا مداری و معنا گریزی و ...
1. وضوح و ابهام: یکی از اصول هنر کلاسیک و سنتی وضوح است در حالی که در هنر مدرن ابهام است، که البته مولود اندیشه‌های نو و برخاسته از جریان‌های فکری معاصر و دامنه ی گسترده آن است. 
2. توازن و تقارن: در هنر کلاسیک و سنتی تقارن و توازن شرط اصلی است و تحت تأثیر تلقین طبیعت به مثابه معیار زیبایی.
3. قرابت و غرابت: در هنـر سنتی قرابت یا نـزدیکی یا بازنمایی واقعیتِ زمانی و مکانـی محور خلق اثر بوده در حالی که در هنر مدرن غرابت و شگفتی در عناصر اثر هنری امتیاز محسوب می‌شود. 
4. بازنمایی و انتزاع: برگرفتگی از واقعیت فرمی محور هنرهای کلاسیک و سنتی است در حالی که در هنر مدرن معیار درک انتزاع ذهن از اشیا و واقعیت بیرونی است نه چگونگی شکل آن ها. 
5. تکرار و تقلید و خلق مدام: تکرار و تقلید بخش مؤثری از هنر کلاسیک است در حالی که آشنایی زدایی و نوآوری ماهیت اصلی هنر مدرن و تأثیرگذاری بیش تر اثر هنری است. 
6. معنامداری و معنا گریـزی: در هنـر سنتی معنـا را کشف می‌کنیـم و سعـی در تشریـح و تجلی آن داریم، در حالی که در هنر مدرن سعی بر خلق معنا است. 
شگفت‌آور است که ویژگی های ظاهراً متناقض هنر کلاسیک و سنتی و مدرن به شکل حیرت‌انگیزی ماهیت هنر خوشنویسی را شکل و هویت بخشیده و در جوهره ی آن مجموع آمده است.
ویژگی‌هایـی چون اصـالت هنـری، انتظام در کنار بی‌نظمی، آفـرینش و تکـرار، تقلید و ساختارشکنی، فراز و فرودگرایی، انتزاع و التزام، قائم به ذات بودن و وابستگی، بداهه‌ بودن و تصنّع، رهایی و تقیّد، پیوند گذشته و حال و ... مجموعه ای از دیدگاه های گذشته و حال هستند که زمان و مکان را در می نوردند.
انـدام‌های خوشنویسی، به‌ویژه نستعلیق، رقصنده‌هایی هستند که نمی رقصنـد، بلکه نگاه و چشم را به رقص وا می دارند. این همه در کنار نحوه ی خلق آن، که از دریچه و نگاه تأویل و یا کشف و گذر از ظاهر به باطن و توجـه به استعاره‌های درونی اسـت، با بهره‌مندی از هنجارها و جمال‌شناسی ایرانی و هندسه‌ای متعالی تا مرز نسبت‌های ایزدی و کمال یافته، خط نستعلیق را به مثـابه تنها فرآورده‌ی ذهنی و دستی بشر در طول اعصار می‌سـازد که جوهره و ساختار هندسی آن بر اساس نسبت‌های طلایی است. و به تعبیری دیگر صور معلقه‌ای است به عینیت درآمده در اعلا ترین فرم آن. 
خط نستعلیق فرم فعلیت یافته ی نگاره‌های تصویری است که رانش قلمی با سطح تماس مستطیل‌گونه به طول یک واحد و عرض  تا  واحد را شکل می دهد. زاویه ی شروع آن 448/63 درجه است و حرکت در پیچ و تاب‌هایی در حول محوری بیضی شکل که به سمت حرکت عقربه ی ساعت مورب شده اندام‌هایی را به نسبت 10 به 6 تشکیل و سامان می‌دهد. فرم و کلمات نستعلیق به هر میزان ضخامت که شروع شوند در تمامی حالات به نازکی و تیزی کامل همان اندازه قلم ختم می‌گردند. شاید یکی از ریشه‌های الهامی در فرم نستعلیق شاخ بز کوهی است که در اساطیر ایرانی و دیگر فرهنگ‌ها نماد زایش و شکوه و هنر است همان گونه که در مفرغ‌های لرستان و نقوش سفالینه‌های به جا مانده از دوران باستان نیز به چشم می خورد. هم از این رو اندام‌های نستعلیق پویا، انرژیک، بالنده، سرکش و استوارند و لَخت و وارفته و خمود نیستند. 
خوشنویسان مؤلفِ نستعلیق سعی کرده اند به همجنسی و سازگاری و تشابه لحنی و خصیصه ی زیبایی‌شناسـی مشترک، برای شکل همه ی حـروف و کلمات، برسند که البتـه کاری بسیار سخت و زمان‌بر بوده است. 
نستعلیـق سکه‌ای ست دو رو، یک رو فـرم و قـامت آن است که به اختصـار اشاره کردم و روی دیگـر چیدمان حـروف و کلمات، برای القا و انتقال موضوع یا مفهومی در کنـار یکدیگر. این وجه فـرصتی فراهم ساخته که ذوق و خلاقیت هنرمند ایرانی تـابلوهایی از ترکیب عنـاصر خـوشنویسانه را در رعـایت نظم و ریتـم و ضرباهنگ هنرمندانـه خـلق و ایجاد کند. 
از ایـن دیدگاه خوشنویسی همتایی برای موسیقی است: موسیقی تصویری. با این تفـاوت که نـت‌ها و آواهای موسیقی به تنهایی به لحـاظ زیبایی‌شناسی کامل نیستند، اما نـت‌های نستعلیق، حـروف و کلمات، به تنهایی واجـد همه ویژگی‌های زیبایی شناخـتی هستند.
در تـرکیب های نستعلیق، به ویژه سطرنویسـی و به تبع آن چـلیپا نگاری، برای رسیـدن به ریتـم کامل و تعـریف شده بایـد ساختـار عناصر، هماهنگ، سازگار و همجنس باشند. فاصله‌گذاری یک نواخت و سیّال، تقسیم‌بندی سیاه و سفید به طرزی متعادل، حول  محـوری که مانند بند تسبیح نامرئی از میان حـروف کلمات گـذر کرده، چیدمان شوند. این محـور در میـانه قدری افتاده است تا دور و نرمش لازم را برای صعـود، که در انتهای سطر اتفـاق می‌افتد، فراهم کند. این خاصیت برگرفته از روح فرم اسلیمی است که به کمال می انجامد. به تعبیری ریتم و ضرباهنگِ رو به کمال نبض آفرینش است. 
در این زمینه خوشنویسان بزرگ ایران آثار درخشان، حیرت‌انگیز و ماندگاری خلق کرده‌اند، به ویژه میرعماد الحسنی که آثار او از دیدگاه تطبیقی و زیباشناسانه در صدر خوشنویسان متقدم قرار می‌گیرد. چلیپاها و قطعات به جا مانده از او از نظر فرم کلمات، چینش و نظم، جاسازی کلمات و رعایت ریتم و حسن همجواری هر کدام سمفونی هماهنگی از تصویرهای خیال‌انگیز خوشنویسانه است. 
با این حال آثار باقی مانده از میر تا سال 1010 ق . واجد تمام وجوه زیباشناسانه نستعلیق نیستند، به ویژه در حوزه ی چیدمان کلمات. زیرا که کمال و اوج نستعلیق نیازمند تجربه ی زمان و خلاقیت دم به دم و فزاینده است. 
خـوشنویسان شاخص، بعد از میرعماد، علی رغـم بهـره مندی از آثار او نائـل به کسب مرتبه‌ای در عیـار و معیار او نشدند، حتی به نمونه‌هایی که از آثار میر تقلید کرده اند نقـد و اشکال فراوان وارد است و این حکایت از دنیای فراخ و متنوع و بی کران نستعلیق دارد. 
علی رغم این موضوع نگارنده اعتقاد دارد نستعلیق در طول سده‌ها از نظر فرم‌بندی هندسی و قامت و زیبایی‌شناسـی حروف، سیر تکوینـی و رو به جمال و کمال داشته و هنرمنـدان خوشنویس همواره در ارتقا و زیبایی آن و اعمال سلیقه ی ذوقی در آن کوشیده اند. هرچند در اجرای آثار آنان شاهد پاکیزگی و شکـوه و تفاخـر آثار میرعمـاد نیستیم با این همه از لحاظ شکل و تناسبات نستعلیق رونـد تکاملی آن ها کاملاً قابل رویت و تشخیص است. 
در دوران اخیر ظهور خوشنویسی خلاق و هوشمند به نام میرزای کلهر نقشی بسزا در ارتقا و زیبایی‌شناسی نستعلیق داشته و تأثیر عمیقی در هندسه و تناسبات و روح آن گذاشته است. او با درک جدیدی از نستعلیق در حرکت به سمت تشخّص و لحـن تازه کوششی پایدار برای زدودن نشانه‌های خط نسخ از قامتِ نستعلیق، مبذول داشت و همین طور در حیطه ی تـرکیب و رعـایت ریتـم خلاق و پـویا آثار درخشـانی از خود به جـای گذاشت.
از این روزنه که کلهر به روی خوشنویسی گشود، هنرمندان بعد از او بهره ی فراون گرفتند، از جمله این هنرمندان استاد غلامحسین امیرخانی است که با دو واسطه، تحفه ی کلهر را با روح فاخر خط میر و شکوه آثار میرزا غلامرضا و تسری ذوق و شعور زیبا شناسانه ی خود کیمیا گرانه درآمیخت و تصویرهای جدیدی از نستعلیق را به فرهنگ ایران عرضه کرد. قریحه ی سرشار و ذوق فراوان او همراه با شناخت عمیق از اصول زیباشناسانه ی خوشنویسی، سبک و روش و لحن و خصیصه ای را فرا چنگ آوردند تا شیوه ی امیرخانی هویتی تاریخی به خود بگیرد. در تأمل به آثار استاد امیرخانی می‌توان تغییرات و سامانه‌های تصویری را، که در هنر نستعلیق تحول ایجاد کرده‌اند، بازشناسی کرد. 
می‌دانیم که اصلی‌ترین ویژگی خط نستعلیق، نسبت به خطوط نسخ و ثلث وغیره، استفاده از اندازه‌های  و  و              
  و  و  سطح قلم در اجرای اندام‌های اصلی و خرد اندام‌هاست، به طوری که شاکله ی نستعلیق را از دیگر خطوط متمایز می‌سازد و زمینه ی حصول مخرج مشترکی منحصر و تناسباتی با اعلاترین ابتهاج بصری را فراهم می‌آورد. 
در طی سالیان و به تناوب، بنا به سلیقه ی بعضی خوشنویسان، سایه ی حضور خط نسخ که در اجرای آن معمولاً از تمامی سطح قلم استفاده می‌شود، در خط نستعلیق پر رنگ و کم رنگ می‌شد و اندام‌های آن را دچار اغراق در اجرا و عدم تناسب در اجزا می‌کرد. این اتفاق در خوشنویسان مشهور دوره‌ی قاجار کاملاً مشهود است. ولی این عیب ها در اجراهای شکوهمند و پـر حس، اغلب در سایه قرار می‌گرفت. تصـور می کنم، امیرخـانی الگوی ارائه شده‌ی کلهر را با معیارهای زیباشناسانه و قریحه مند خود درآمیخت و راه‌های نسخ زدایی نستعلیق را شناسایی و آثار درخشانی را، که تراوش ذوق و سلیقه ی او بود، به تدریج اجرا و تحکیم و به فرهنگ ایران سخاوتمندانه اهدا کرد. 
در این فرصـت به جست وجـو و شناسایـی موارد مهم شیـوه ی امیرخـانی در مقایسـه با خطوط متقدم می‌پردازم: 
- نسخ زدایی امیرخـانی از طریق استفاده ی مناسب از  و  اندازه ی قلم در اجـرای اتصال ها و اندام‌ها
- پرهیز از دورهای اغراق شده در اجرای حروف «واو»، «دال»، «ف» و «ق».
- متعادل کردن پاشنه‌های «واو» و «دال» و حرف «ر» با در نظر گرفتن این نکته که حروف فوق نه به ریز اندامی خطوط صفوی باشد و نه واجد اغراق خوشنویسان مطرح دوره ی قاجار. 
- نازک کردن سر کج‌های کاف و هم‌اندازه کردن آن ها با ضخامت اَلِفات.
- تحفیف در حجم نقطه‌ها که گاهی کاراکتر خط ثلث را پیدا کرده بودند و متناسب کردن آن ها با خصیصه ی فرمی دیگر اندام‌های نستعلیق.
- ترجیح بیش تر دور به سطح درکشیده‌ها با طول‌های میانه مانند حرف «ب» کشیده شده در کلمه ی صبح.
- لمیدگی بیش تر پرسپکتیو گونه اندام‌ها به سمت راست نسبت به محور افقی، که این مهم مبنای تغییرات و ویژگی شیوه ی استاد است. 
- اضافه کردن اندازه ی گوشت قلم نسبت به پهنای آن به طوری که گردش‌ها و شکستگی‌ها و برش‌ها، بدون این که دچار اغراق در دور شوند، دارای انرژی و زیبایی لازم باشند و تناسب معقول و متعادلی بین ضعف و قوت اندام‌ها فراهم کنند. 
- کم کردن ضخامت قسمت آغازین حروف «ع» و «ـغـ» میانه و امثال آن. 
- کشیده کردن و حجم دادن بیش تر به اندام‌ها در ابعاد محیطی.
ذوق و خلاقیت امیرخانی تنها در حیطه ی فرم اندام‌های نستعلیق عمل نکرده بلکه حوزه ی ترکیب‌بندی و چیدمان حروف، فرصتـی برای جولان به قریحه ی سرشـار و خـلاقیت و آشنایی زدایی روح نو آور او داده است. می‌دانیم که چینش روان و سیّال و قاعده مند کلمات و حروف در شکل‌گیری یک سطر با قواعد متعالی زیباشناسی سطرنویسی از سخت‌ترین و دشوارترین گذرگاه‌های نستعلیق است که در طول تاریخ کم تر خوشنویسی توانسته مرزهای متعالی آن را در نوردد. این چیدمان بایستی با فاصله‌گذاری مناسب (چه افقی و چه عمودی) جاسازی مناسب کشیده‌ها (به عنوان بخشی از محور و کرسی) و لمیدگی و همجواری حروف و کلمات در کنار یکدیگر (به طوری که احساس فشردگی و حس درگیرانه و بر عکس آن با لختی روبه‌رو نشود) طراحی و اجرا گردد. هم چنین شاکله و حرکت کلی سطر نباید دچار اعوجاج و حرکت سینوسی شود و در مجموع بتواند روندی سیّال با ریتم و ضرباهنگی یکنواخت را به تماشا بگذارد. چلیپاهایی که استاد طراحی و اجرا کرده‌اند اغلب بهره‌مند از شعور ترکیب‌بندی بالا و جامع تمام ویژگی‌های برشمرده در اعلاترین نمایش ممکن نستعلیق است که جایگاه آن ها در طراز قطعات برتر میرعماد است. 
شاید بتوان گفت شأن اصلی هنر امیرخانی در کتابت نویسی است و در این حیطه یگانه ی تاریخند. حجم بالای آثار کتابتی فاخر، که ایشان از دیر زمان تاکنون انجام داده‌اند، مصداق بارز نگاه محض هنرمندانه به مقوله ی نگارش متن با  معیارهای زیبایی شناختی نستعلیق‌اند. 
او در عین رعایت کامل هندسه ی کلمات حتی در جزئیات آن، ریتم و نظم و لمیدگی مطلوب را در جان ترکیب دمیده‌اند و کلمات آشتی جویانه در حجم بی کرانی، که استاد در طی سالیان کتابت کرده‌اند، به همنوایی و همجواری نشسته‌اند. نکته‌ای که در کتابت‌های اکثر معاصران حلقه ی مفقوده است. 
در حوزه ی قطعه‌نویسی نیز استاد دستی توانا و ذهنی خلاق دارند. ایشان با بهره‌مندی از قابلیت‌های قطعه‌نویسـی در خـط ثلث و درک عمیق از زیبایی شناسی نهفتـه‌ی آن، روح نستعلیق را به این گونه ترکیب ها تسری داده‌اند. تأمل و تفکّر و شناخت ظرفیت‌های بصری، قابلیت درهم تنیدگی، همآغوشی ظرف و مظروفی، تقسیم خلاقانه ی فضای سیاه و سفید و استفاده ی بجا و دینامیک از حروف طویل اندام، موجب خلق آثار بسیار درخشان و مانا در تاریخ قطعه‌نویسی و کتیبه‌نگاری خوشنویسی ایران شده است. 
در پایان این نکته را یادآور می‌شوم که امیرخانی را می‌توان شخصیتی برخاسته از دل سنّت‌ها و قواعد فرهنگی اصیل در قامتی امروزین و طراز نوین به شمار آورد. نمونه‌ای مثال زدنی که حاصل پیوند سنّت و نگاه نو در زندگی امروز است. 
بر این عقیده ام که امیرخانی از زمره ی کسانی است که جاودانگی رمز و راز خود را بر وی فاش کرده است و سایه ی فرحبخش او بر پهنه ی فرهنگ ایران تا دیر زمان گسترده خواهد بود.

ارسال نظر
  • - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
  • - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
  • - لطفا فارسی بنویسید.
  • - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
  • - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد