%10
طراحی از چهره (مداد، پاستل، ذغال)
اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آدرس کوتاه شده‌ی صفحه:

طراحی از چهره (مداد، پاستل، ذغال)

مؤلف: جان سینگر سارجنت
مترجم: عربعلی شروه
شابک: 7-180-306-964-978
قطع کتاب: رحلی
تعداد صفحه: 48
زبان: فارسی
نوبت چاپ: -
نوع جلد: شومیز
نوع کاغذ: تحریر
کد کالا: 296
50,000 45,000 تومان
پشتیبانی
پشتیبانی

پشتیبانی کامل در ساعات اداری

جامع ترین سایت محصولات خوشنویسی

 ارسال به سراسر
ارسال به سراسر

ارسال به سراسر کشور

جان سینگر سارجنت (1925-1856) هنرمند اهل ایالت متحده امریکا بود که به دلیل بازنمایی تجمل‌گرایی دوران ادوارد، « از مطرح‌ترین تک‌چهره‌نگاران زمان خود» به حساب می‌آید. سارجنت در طول زندگی حرفه‌ای خود، نزدیک به 900 نقاشی رنگ روغن و بیش از 2000 اثر آبرنگی و همچنین طرح‌ها و نقاشی‎های زغالی بی‌شماری را از خود بجای گذاشته است. آثار وی نمایانگر سفرهای او به سرتاسر جهان، از ونیز venice تا تیرول Tyrol، کورفو Corfu، خاورمیانه، مونتانا Montana ، مِین Maine و فلوریدا Florida است.
پدر و مادر او آمریکایی بودند، اما جان قبل از اقامتش در شهر لندن، در پاریس، آموزش دیده بود. سارجنت به عنوان یک نقاش پرتره از شهرت بین‌المللی برخوردار بود، اگرچه آثارش بین منتقدان بدون بحث و جدل نبود، اما با ارسال زودهنگام یکی از آثارش به سالن پاریس، «تابلوی مادام ایکس»، قصد داشت جایگاه خود را به عنوان یک نقاش اجتماعی تثبیت کند، اما این اثر موجب بدنامی او شد. آثار سارجنت از همان ابتدای کار دارای ویژگی‌های تکنیکی قابل توجهی بود، به ویژه توانایی او در نقاشی با قلم‌مو، که در سال‌های بعد منجر به تحسین بسیاری از سبک‌شناسان و منقدین هنری از آثار وی شد. علاوه بر تحسین، آثارش دستخوش انتقادهای به نسبت شدیدی نیز بود که او را به سطحی‌نگری فانتزی و سخیف بودن آثارش متهم می‌کرد. نقاشی‌های او به واقع سرشار از تکنیک‌های قوی با شیوه‌ای پرزرق وبرق، و فاخر، از چهره سفارش‌دهندگان حکایت می‌کرد، در حالی که مطالعات تصویری و طرح‌های غیررسمی و نقاشی‌های منظره‌اش حاکی از علاقه‌ی وی به سبک امپرسیونیسم داشت. سارجنت در سال‌های بعد در مورد احساس و تفکر خود نسبت به محدودیت‌هایی که در نقاشی پرتره‌های رسمی و سفارشی وجود داشت، دچار تردید شد و به همین دلیل بیشتر انرژی خود را صرف نقاشی دیواری و کار در هوای آزاد کرد. او بیشتر عمر خود را در اروپا گذراند.
با وجود اینکه پدرش معلمی صبور در دروس پایه بود، اما سارجنت در کودکی، پرخاشگر و سرکش بود و بیش از درس خواندن به فعالیت در فضای باز علاقه داشت. پدرش نیز در دست‌نویس‌های خود در مورد سارجنت می‌نویسد: «او بسیار به طبیعت و مناظر طبیعی علاقه‌مند بود.» مادرش معتقد بود که سفر به اروپا و بازدید از موزه‌ها و کلیساها می‌تواند بخش بسیار مهمی از آموزش و تحصیل و تربیت برای سارجنت جوان به حساب آید. آنها تلاش بسیاری برای رشد تحصیلی جان انجام دادند اما به دلیل زندگی دوره‌گردی و عدم سکونت در مکانی ثابت، تلاششان به شکست منجر شد. مادر وی هنرمندی آماتور و خوب، و پدرش تصویرگری ماهر در طراحی تصاویر پزشکی بود. نخستین بار، مادرش بود که به جان یک دفترچه‌ی طراحی داد و سارجنت را به طراحی از صحنه‌هایی که در سفرهای تفریحی در بیرون شهر می‌بیند، تشویق کرد.
سارجنت با دقت روی طرح‌های خود کار می‌کرد و با اشتیاق از تصاویر کشتی‌های مصور روزنامه‌های خبری لندن کپی‌برداری می‌کرد. طرح‌های دقیقی از مناظر می‌کشید. مادرش اذعان داشت که جان در سن سیزده سالگی «بسیار زیبا و سریع طراحی می‌کند، و چشمی تیزبین و دقیق دارد؛ اگر ما توانایی تدریس مناسب به جان را داشتیم، او به زودی تبدیل به یک هنرمند کوچک عالی می‌شد.»  در همان سیزده سالگی درس‌هایی را در مورد تکنیک آبرنگ از منظره‌پرداز آلمانی، کارل ولش Carl Welsch ، فرا گرفت. با وجود اینکه سارجنت تحصیلاتش کامل نشده بود، اما به واقع وی مانند جوانی با سواد و دنیا دیده رشد کرده بود که در هنر، موسیقی و ادبیات نیز موفق بود. او به زبان فرانسه، ایتالیایی و آلمانی تسلط کامل داشت؛ مادرش وی را در هفده سالگی، فردی «با اراده، کنجکاو، مصمم و قوی» توصیف می‌کند و در عین حال  از نظر پدرش، شخصی خجالتی، سخاوتمند و متواضع بشمار می‌آمد. او با سبک و آثار دست اول بسیاری از استادان بزرگ به خوبی آشنا بود، به طوری که در سال 1874 در یادداشت‌های خود نوشت: «من در ونیز آموختم که به تحسین و ستایش بی حد و حصر تینتورتو Tintoretto بپردازم و شاید فقط میکل آنژ Michelangelo و تیسین Titian  را بالاتر از وی قرار دهم.
تلاش سارجنت برای تحصيل در آكادمی فلورانس ناكام ماند، چراکه آن زمان آكادمی در حال تغییر بود و  در پی سازماندهی مجدد، از این رو پس از بازگشت به پاريس، آموزش‌های هنری خود را نزد كارلوس دوران Carolus Duran آغاز كرد. کارلوس، هنرمندِ جوانِ فرانسوی چیره‌دستی بود که مهارتی خیره کننده در کشیدن چهره داشت. به دلیل تکنیک‌های جسورانه و روش‌های آموزشی مدرنش مورد توجه سارجنت قرار گرفت و این امر تاثیر مهمی در آثار سال‌های 1874 تا 1878 سارجنت  جوان گذاشت.
سارجنت در سال 1874، در اولین چالش هنری خود که امتحان ورودی سختی برای پذیرش در دانشگاه هنرهای زیبا (برترین مدرسه هنر در فرانسه) بود را با موفقیت پشت سر گذاشت. او در کلاس‌های طراحی شامل آناتومی و پرسپکتیو شرکت کرد و نشان نقره‌ای آکادمی را از آن خود کرد. او همچنین زمان زیادی را صرف خودآموزی و طراحی در موزه‌ها می‌کرد و در استودیوی مشترکی  که با جیمز کارول بکویث James Carroll Bekwith  داشت، به نقاشی ‌می‌پرداخت. جیمز علاوه بر اینکه دوستی ارزشمند برای سارجنت بود، باعث اولین ارتباط‌های سارجنت با هنرمندان آمریکایی خارج از کشور شد. سارجنت از لئون بونا leon Bonnat نیز آموزش‌هایی فراگرفت. 
آتلیه استاد قبلی سارجنت، کارلوس دوران، بسیار مدرن بود، کارلوس رویکرد سنتی آکادمیک را که نیاز به طراحی دقیق و زیر رنگ‌گذاری نقاشی داشت را با تکنیک آلاپریما که رنگ‌گذاری مستقیم و بی‌واسطه رنگ با قلم‌مو بر روی بوم است، جایگزین کرد که  این روش برگرفته از روش دیگو ولاسکز Diego Velazquez بود. تکنیک آلاپریما مستلزم شناخت دقیق تونالیته‌های رنگی و نحوه  قرارگیری صحیح درجات رنگی کنار هم بود. این نوع سبک از رنگ‌پردازی منجر به بوجود آمدن رنگ‌ها و طرح‌های آنی می‌شد، و این فرصت را به نقاش می‌داد تا محدود به طرح اولیه زیرین رنگ نباشد، این نوع سبک کار در کارگاه هنری کارلوس تفاوت قابل توجهی با آموزش‌های نقاشی آتلیه سنتی ژان لئون ژروم Jean Leon Gerome ، جایی که دو هنرمند آمریکایی از جمله توماس ایکینز Thomas Eakins و جولیان آلدن ویر Julian Alden Weir در آن آموزش دیده بودند، داشت.
سارجنت هنرجویی مستعد و درخشان بود. زمانیکه ویرWeir در سال 1874 با سارجنت ملاقات کرد اذعان داشت که: سارجنت «یکی از بااستعدادترین هنرمندانی بوده است که تا به حال با او برخورد کرده‌‌ام؛ طراحی‌های او مانند استادان بزرگ قدیمی است، و به همان اندازه فوق‌العاده و صحیح رنگ‌پردازی می‌کند.»  سارجنت از طریق دوستی با پل سزار هلئو Cesar Helleo، با بزرگان دنیای هنر از جمله دگا Degas، رودن Rodin ، مونه Monet و ویستلر Whistler آشنا شد.
علاقه و گرایش اولیه سارجنت به مناظر و ساختمان‌ها بود. اما تخصص دوست و استادش، کارلوس دوران در چهره‌نگاری سرانجام بر سارجنت نیز تأثیر گذاشت. در آن زمان نقاشی‌های سبک تاریخی، اعتبار و خواهان بیشتری داشتند، اما در عین حال سفارش گرفتن از این دست موضوعات بسیار مشکل بود. از سوي ديگر، نقاشی چهره، بهترين راه برای ارتقای حرفه‌ هنری، شرکت در سالن‌ها و نمایشگاه‌ها و پذیرش سفارشات متعدد  برای کسب امرار معاش بود.
اولین نقاشی چهره جدی سارجنت که با آن نیز برای نخستین بار به سالن پاریس راه پیدا کرد، چهره دوستش فانی واتس Fanny Watts در سال 1877 بود. از آنجاکه حالت چهره بسیار ماهرانه اجرا شده بود توجه همگان را به خود جلب کرد. دومین ورود او به سالن با اثری با نام: «جمع‌ کنندگان صدف در کنکلCancale» بود، اثری با سبک امپرسیونیستی که سارجنت از آن دو نسخه تهیه کرد و یکی از آنها را به ایالات متحده فرستاد؛ و البته  هر دو نسخه نیز درمعرض نقدهای صمیمانه و مثبتی قرار گرفتند.
سارجنت در سال 1879، در سن 23 سالگی، پرتره‌ای از معلم خود کارلوس دوران کشید، وی با این اثر مهارت و تبحر خود را به عنوان هنرمندی پخته و حرفه‌ای به همگان اعلام کرد که البته با استقبال عمومی نیز مواجه شد. نمایش این اثر در سالن پاریس هم ادای احترام به معلمش بود و هم تبلیغی  برای گرفتن سفارش نقاشی چهره به شمار می‌رفت. هنری جیمز Henry James  درباره آثار نخست سارجنت نوشت: «این هنرمند با استعدادی منحصر به فرد و شگرف، طوری پیشرفت خواهد کرد که در آستانه زندگی حرفه‌ای خود دیگر چیزی برای آموختن و فراگیری، پیش رو نخواهد داشت.»
مدتی بعد سارجنت آتلیه کارلوس را به مقصد اسپانیا ترک کرد. در آنجا نقاشی‌های ولاسکز را با علاقه مطالعه می‌کرد و جذب تکنیک استادانه او شد؛ در سفرهایش به گردآوری طرح‌ها و ایده‌‌هایی برای کارهای آینده خود پرداخت. او شیفته موسیقی و رقص اسپانیایی بود. در همین سفر ذوق موسیقی او (که به تقریب برابر با استعداد نقاشی وی بود) به قریحه نقاشی‌اش یاری رساند و در شاهکار نخست او  متاثر از موسیقی در یک نقاشی رنگ روغن «ال ژالئو» (یک رقصنده کولی را در حال اجرای رقص فلامنکو به همراه گروهی از نوازندگان اسپانیایی گیتار فلامنکو به تصویر کشیده است) نمایش عینی یافت. موسیقی نقش مهمی در زندگی اجتماعی او ایفا می‌کرد، چرا که او هم‌نواز ماهری با دیگر نوازندگان آماتور و حرفه‌ای بود. سارجنت مدافع سرسخت آهنگسازان مدرن، به ویژه گابریل فوره Gabriel Faure شد. با سفر به ایتالیا طرح‌ها و نقاشی‌هایی که از ژانر صحنه‌های خیابانی ونیزی خلق کرد که همین طرح‌ها و ژست مدل‌ها برای آثار بعدی وی  خصوص در نقاشی از شخصیت‌ها تاثیر گرفت.
پس از بازگشت از سفر، سارجنت به سرعت چندین سفارش نقاشی از پرتره‌ دریافت کرد. مسیر حرفه‌ای هنری او شروع شده بود. با تمرکز و جدیتی که در کار خود نشان داد او را قادر ساخت تا بیست و پنج سال آینده با ثباتی مانند یک نقاش ماهر کار کند. او شکاف‌های بین نداشتن سفارش پرتره‌های سفارشی را با طراحی چهره‌های غیر سفارشی بسیاری از دوستان و همکاران پر کرد. اخلاق خوب، تسلط کامل بر زبان فرانسوی و مهارت زیاد او در نقاشی، وی را میان پرتره‌نگاران، معتبر ساخت و خیلی زود مشهور شد. با اعتماد به نفس کامل قیمت‌های بالایی را برای آثارش تعیین می‌کرد و مدل‌ها و سفارش‌دهندگانی که مورد پسندش نبود را رد می‌کرد. در اوایل دهه 1880، سارجنت به طور مرتب نمایشگاهایی از پرتره را در سالن پاریس برگزار می‌کرد. اکثر تابلوها تصاویری تمام‌قد از زنان بود؛ مانند مادام ادوارد پیلرون (1880) Edouard Pailleron  (انجام شده در هوای آزاد) و مادام رامون سوبرکاسو (1881) Ramon  Subercaseaux  ، و همچنان توجه و انتقادات مثبت نسبت به آثارش ادامه داشت.
سارجنت در بهترین تابلوهای پرتره، فردیت، اخلاق و خصوصیات شخصی مدل‌ها را به خوبی نشان می‌دهد. تحسین‌کنندگان و سرسخت‌ترین منتقدین وی بر این عقیده بودند که در این زمینه (نشان دادن حالات روحی مدل) سارجنت فقط با ولاسکز برابری می‌کند، که البته ولاسکز یکی از تأثیرگذارترین استادان بر هنر سارجنت نیز بود. افسون و تاثیر استاد اسپانیایی (ولاسکز) در تابلوی «دختران ادوارد دارلی بویت Edward Darley Boit» اجرا به سال 1882، نمایان است. فضای خوفناک داخلی این نقاشی که بازتاب تابلوی «ندیمه‌ها» اثر ولاسکز است. سارجنت مانند بسیاری از تابلوهای اولیه خود از پرتره، با اعتماد به نفس بالا شیوه‌های متفاوتی را با هر چالش جدیدی امتحان می‌کرد، در اینجا هم از ترکیب‌بندی غیرمعمول و نورپردازی خاص‌تری برای جلوه‌های خیره‌کننده استفاده کرده است. یکی از پرطرفدارترین و دوست‌داشتنی‌ترین آثار او در دهه 1880، بانوی گل سرخ (1882) است، پرتره‌ای از شارلوت بورکهارت Charlotte Burckhardt، دوست صمیمی و به احتمالی معشوقه رومانتیک وی بود.
بحث برانگیزترین اثر او که از آثار مورد علاقه خود سارجنت هم بود، پرتره مادام ایکس یا همان مادام پیر گوترو Pierre Gautreau  (1884) است، که اکنون یکی از بهترین آثار او محسوب می‌شود، خودباوری سارجنت، در این اثر ا و را به انجام آزمایش مخاطره‌آمیز دیگری در پرتره‌نگاری سوق داد، اما این بار به طور غیرمنتظره‌ای نتیجه معکوس داشت؛ از آنجایی که این تابلو سفارشی نبود پس آن را برخلاف سبک بسیاری از کارهای سفارشی که مورد نظر مشتریان بود، اجرا کرد و در نتیجه با نقدهایی نیز روبه رو شد. بیش از یک سال طول کشید تا نقاشی کامل شود. اولین نسخه از پرتره مادام گوترو، با یقه چاکدار معروف، پوست پودر زده سفید، و حالت متکبرانه سر، دارای یک بند لباس بیرون زده از شانه بود که تاثیر نهایی را جسورانه و احساسی‌تر می‌کرد. سارجنت جای بند لباس را تغییر داد تا از آشفتگی تصویر کاسته شود، اما نتیجه کار خوب از آب در نیامد. سفارشات فرانسوی‌ها به پایان رسید و او در سال 1885 به دوستش ادموند گوسه Edmund Gosse گفت که به خاطر موسیقی یا تجارت به فکر کنار گذاشتن نقاشی است.
جودیت گوتیه Judith Gautier با توجه به واکنش بازدیدکنندگان  از این اثر نوشت: 
"آیا این یک زن است؟ یا یک کیمرا  (اسطوره‌ی یونان؛ هیولایی که سر شیر داشت و بدن بز و دم افعی و از دهانش آتش می‌بارید)، اندام یک اسب شاخدار در حال پرورش، مانند تصویری بر روی یک نشان رسمی هرالدیک (وابسته به نشان‌های اشرافی و تبارنامه‌ها) یا شاید کار یک هنرمند تزئینی شرقی که به تصویر کشیدن انسان برای او ممنوع بوده است و حال می‌خواهد زنی را یادآور شود، او را کشیده است؟، یا آرابسکی دلپذیر؟ (آرابسک: نقش و نگار هندسی و پیچیده به سبک اسلامی یا همان اسلیمی) نه؛ این هیچ کدام از اینها نیست، بلکه تصویر یک زن مدرن است که  موشکافانه توسط یک نقاش ماهر و استاد مسلّم نقاشی ترسیم شده است." 
پیش از رسوایی تابلوی مادام ایکس در سال 1884، سارجنت تابلوهای خارق‌العاده‌ای از زیبارویانی مانند روزینا فرارا  Rosina Ferrara از کاپری (جزیره‌ای در جنوب ایتالیا Capri) و مدل خارجی اسپانیایی کارملا برتاگنا Carmela Bertagna را نقاشی کرده بود، اما تابلوهای پیشین برای استقبال عموم مردم در نظر گرفته نشده بود. سارجنت این نقاشی را در استودیوی خود در لندن به طور آشکارا در معرض نمایش قرار داد، تا اینکه در سال 1916، چند ماه پس از مرگ گوترو، آن را به موزه هنر متروپولیتن فروخت.
سارجنت قبل از ورود به انگلستان آثاری را برای نمایشگاه آکادمی سلطنتی لندن ارسال کرده بود. این آثار شامل پرتره‌های دکتر پوزی در خانه Dr. Pozzi (1881) که تصویری پر زرق و برق به رنگ قرمز و اولین تصویر مردانه تمام قد او بود، و خانم هنری وایت Henry White (1883) که کمی سنتی‌تر اجرا شده بود. با سفارشات بعدی سارجنت را ترغیب شد تا در سال 1886 برای همیشه به لندن برود. با رسوایی و بدنامی بوجود آمده بخاطر تابلوی مادام ایکس، او از اوایل سال 1882 به لندن فکر می‌کرد. دوست جدیدش، هنری جیمز  Henry James  رمان‌نویس مشهور، بارها از جان خواسته بود تا به لندن عزیمت کند؛ با نگاهی به گذشته، نقل مکان کردن سارجنت به لندن ممکن است بدیهی باشد.
منتقدان انگلیسی اوایل استقبال گرمی از او نداشتند چراکه انتقاد آنها نسبت به سارجنت به دلیل کاربرد «هوشمندانه» و «فرانسوی گونه» از رنگ بود. یکی از منتقدان با دیدن تابلوی او از خانم هنری وایت، تکنیک او را «زمخت» و «فلزمانند» با «بی‌سلیقگی در نمایش حالت، فضا و مدلسازى» توصیف کرد. با این حال، سارجنت به کمک خانم وایت خیلی زود تحسین حامیان و منتقدان انگلیسی را برانگیخت. هنری جیمز همچنین سارجنت را تشویق می‌کرد که «باید کارش را به بهترین شکل ممکن انجام دهد».
سارجنت زمان زیادی را به نقاشی در فضای باز بیرون از شهر لندن صرف می‌کرد و بیشتر وقت‌ها در کارگاه هنری خود نبود. پس از ملاقات با  مونه در ژیورنی Giverny  به سال 1885، سارجنت یکی از امپرسیونیست‌ترین نفاشی‌های خود را کشید؛ این تابلو، مونه را در حال نقاشی کردن بر روی سه پایه چوبی، کنار نوعروسش که نزدیک مونه نشسته است در بیرون از منزل، نشان می‌داد. سارجنت یک نقاش امپرسیونیست به شمار نمی‌آید، اما او گاهی اوقات از خیلی تکنیک‌های امپرسیونیستی استفاده می‌کرد. به طور نمونه در تابلوی «کلود مونه در حال نقاشی بر روی سه پایه نقاشی»، نقاشی خود مونه هم بصورت سبک امپرسیونیستی اجرا شده است. سارجنت در دهه 1880،  در نمایشگاه‌های امپرسیونیست‌ها شرکت کرد و پس از ملاقات با مونه، شروع به نقاشی در فضای باز به روشی ساده کرد. سارجنت در آن زمان چهار اثر از مونه را برای مجموعه شخصی خود خریداری کرد.
سارجنت با الهام از آثار مونه پرتره‌ای از دوست هنرمندش پل سزار هلئو Paul Cesar Helleu کشید، او نیز در هوای آزاد و کنار همسرش در حال نقاشی کردن بود. تشابه یک عکس با نقاشی سارجنت به نظر می‌رسد که او گهگاه از عکاسی به عنوان مدل تصویری برای ترکیب‌بندی آثارش استفاده می‌کرده است. سارجنت در سال 1884 از طریق هلئو با مجسمه ساز مشهور فرانسوی آگوست رودن  Auguste Rodin آشنا شد و از چهره او نیز طراحی کرد، این اثر، چهره غم انگیزی است که آثار توماس ایکینز Thomas Eakins را به یاد می‌آورد. گرچه منتقدان بریتانیایی سارجنت را در زمره امپرسیونیست‌ها گروه‌بندی کردند، اما امپرسیونسیت‌های فرانسوی نظر دیگری داشتند. همانطور که مونه بعدها بیان کرد: «با توجه به معنایی که ما از این کلمه استفاده می‌کنیم، سارجنت امپرسیونیست نیست، او بیش از حد تحت تأثیر کارلوس دوران است».
اولین موفقیت بزرگ سارجنت در آکادمی سلطنتی به سال 1887 بود. گل‌های میخک، زنبق، سوسن سفید و رز؛ تابلوی بزرگی بود که دو دختر جوانی را در حال روشن کردن فانوس نشان می‌داد. باغ انگلیسی برادوِی Broadway در کوتس ولدز Cotswolds. این نقاشی که با واکنش پرشوری مواجه شد بود  بلافاصله توسط گالری تیت  Tate Galleryخریداری شد.
اولین سفر او به نیویورک و بوستون به عنوان یک هنرمند حرفه‌ای در سال‌های 1887-1888 بود که بیش از بیست سفارش مهم از جمله پرتره‌های ایزابلا استوارت گاردنر Isabella Stewart Gardner، حامی مشهور هنر بوستون، را به همراه داشت. نقاشی او از خانم آدریان ایزلین  Adrian Iselin (همسر یک تاجر نیویورکی)، یکی از درون‌بینانه‌ترین شخصیت‌ها را به نمایش می‌گذارد. سارجنت در بوستون با اولین نمایشگاه انفرادی خود که بیست و دو اثر از نقاشی‌های او را به نمایش گذاشته بود، تجلیل شد.
سارجنت دوباره در لندن به سرعت مشغول شد. روش کار او در آن زمان به خوبی مشخص شده بود و بسیاری از مراحلی را که دیگر نقاشان چیره‌دست پیش از او به کار می‌بردند نیز دنبال می‌کرد. سارجنت پس از قبول سفارشات نقاشی از طريق گفتگوهایی كه انجام می‌داد، به خانه مشتری‌ می‌رفت تا بداند كه تابلو در كجا قرار است آويزان شود. او در بیشتر موارد کمد لباس مشتری را برای انتخاب لباسی مناسب وارسی می‌کرد. برخی از آثار را نیز در خانه شخص سفارش دهنده اجرا ‌می‌کرد؛ اما اکثر اوقات در کارگاه هنری خود که به خوبی با مبلمان و وسایل مناسب چیدمان شده بود، مناسب‌ترین بخش را برای پس‌زمینه‌ی تابلوی نقاشی، انتخاب می‌کرد، هرچند تلاش می‌کرد در یک جلسه چهره‌ مدل را به تصویر بکشد، اما به طور کلی نیاز به حضور هشت تا ده جلسه‌ای مدل در کارگاه بود. 
سارجنت به طور معمول  با مدل‌ها گفتگوهای دلپذیری داشت و گاهی در زمان استراحت برای مدلش پیانو می‌نواخت. سارجنت به ندرت از پیش‌طرح‌های مدادی یا رنگ روغنی استفاده می‌کرد، در مقابل رنگ‌روغن را مستقیم روی بوم به کار می‌برد. در پایان کار هم، قابی مناسب برای اثر انتخاب می‌کرد. او دستیار نداشت و تمام کارهایی مانند آماده کردن بوم‌های نقاشی، جلا دادن، تنظیم برای عکاسی، حمل و نقل لوازم مورد نیاز را به تنهایی انجام می‌داد. او حدود 5000 دلار برای هر اثر دستمزد می‌گرفت؛ در حدود 130000 دلار با ارزش فعلی دلار. برخی از مشتریان آمریکایی با هزینه شخصی به لندن سفر می‌کردند تا سارجنت چهره آنها را نقاشی کند.
در حدود سال 1890، سارجنت دو پرتره جسورانه غیر سفارشی را برای هنرنمایی کشید؛ یکی از آنها تصویر الن تری Ellen Terry بازیگر نقش لیدی مکبث MacBeth و دیگری رقصنده محبوب اسپانیایی لا کارمنسیتا La Carmencita بود. سارجنت به عنوان یکی از همکاران آکادمی سلطنتی انتخاب شد و سه سال بعد به عضویت کامل درآمد. او در دهه 1890، به طور متوسط ​​چهارده سفارش پرتره در سال انجام می‌داد که البته هیچ کدام زیباتر از تابلوی آگنیو  Agnew (1892) بانویی اصیل از لوچناو  Lochnaw نبود. نقاشی او از خانم هیو همرسلی Hugh Hammersley (1892) به دلیل نمایش شادابی و سرزندگی همرسلی، یکی از سرشناس‌ترین مهمان‌داران لندن نیز، مورد استقبال قرار گرفت. سارجنت به عنوان یک نقاش پرتره با سبکی ممتاز و چیره‌دستی، به موفقیتی بی‌بدیل دست یافت. او موضوعاتی را به تصویر می‌کشد که در عین اشرافی بودن اغلب دارای انرژی عصبی بودند. از سارجنت به عنوان «وان دایک Van Dyck زمان معاصر» یاد می‌شد. اگرچه او یک تبعه‌ آمریکایی بود، اما بارها به ایالات متحده بازگشت و اغلب هم بخاطر پاسخ به تقاضای نقاشی‌های سفارشی.
سارجنت یک نسخه از سه پرتره‌ رابرت لوئیس استیونسون Robert Louis Stevenson را کشید. دومین آنها؛ پرتره رابرت لوئیس استیونسون و همسرش (1885) که یکی از بهترین آثار او بود. همچنین چهره دو رئیس جمهور ایالات متحده را به تصویر کشید، وودرو ویلسون Woodrow Wilson و تئودور روزولت Theodore Roosevelt.
آشر ورتایمر Asher Wertheimer، دلال هنری ثروتمندِ یهودی که در لندن زندگی می‌کرد، مجموعه‌ای از ده‌ها پرتره خانواده‌اش را به سارجنت سفارش داد که بزرگترین سفارش این هنرمند از طرف یک حامی هنر بود. نقاشی‌ها نشان می‌دهند رابطه‌ دلپذیری بین هنرمند و سوژه‌هایش برقرار شده است. ورتایمر بیشتر نقاشی‌ها را به گالری ملی واگذار کرد. در سال 1888، سارجنت پرتره‌ای از آلیس واندربیلت شپرد Alice Vanderbilt Shepard، نوه‌ی کورنلیوس واندربیلت Cornelius Vanderbilt را نیزمنتشر کرد. بسیاری از مهم‌ترین آثار او در موزه‌های ایالات متحده وجود دارند.
در سال 1900، سارجنت در اوج شهرت بود. مکس بیربوم  Max Beerbohm، کاریکاتوریست انگلیسی، در یکی از هفده کاریکاتور خود از سارجنت، او را هيکلی و شکم گنده نزد عموم مردم شناساند. سارجنت از سن چهل سالگی شروع به سفر بیشتر می‌کرد و زمان به نسبت کمتری را برای طراحی و نقاشی از پرتره اختصاص داد. تابلوی «درون یک خانه ونیزی» (1900)، یک نقاشی از چهار عضو خانواده کورتیس  Curtis در قصر زیبای آنها، پالازو باربارو  Palazzo Barbaro، موفقیت چشمگیری برای او بود. اما ویستلر، سُستی قلم‌موی سارجنت را تایید نمی‌کرد که به تعبیر او «رنگ‌ها را با لکه‌گذاری خلاصه می‌کند». یکی از آخرین نقاشی‌های مهم سارجنت با شیوه‌ای بی‌باکانه و ماهرانه، تابلوی لرد ریبلزدیل Lord  Ribblesdale در سال 1902 بود که لباس شکار ظریفی به تن داشت. بین سال‌های 1900 و 1907، سارجنت به تولید زیاد آثار ادامه داد که علاوه‌بر ده‌ها نقاشی رنگ روغن، صدها طراحی از چهره را نیز شامل می‌شد.
سارجنت در سال 1907 در سن پنجاه و یک سالگی کارگاه هنری خود را به طور رسمی تعطیل کرد. او که آسوده خاطر شده بود، اظهار داشت: «اگر فردی مجبور به صحبت در حین کار نباشد، نقاشی پرتره بسیار سرگرم کننده خواهد بود... چه آزار دهنده است که مدل را سرگرم کند و وقتی احساس بدی می کند خوشحال به نظر برسد». در همان سال، سارجنت خودنگاره‌ای متواضعانه و جدی که واپسین خودنگاره از خود نیز بود، برای مجموعه‌ خودنگاره مشاهیر گالری اوفیزی Uffizi  در فلورانس ایتالیا کشید.
شهرت سارجنت همچنان شایان توجه بود و موزه‌ها مشتاقانه آثار او را می‌خریدند. در آن سال او نشان شوالیه را رد کرد (نوعی مقام سلطنتی که توسط شاه یا ملکه اعطا می‌شود)، و در مقابل تصمیم گرفت تابعیت آمریکایی خود را حفظ کند. از سال 1907 به بعد، سارجنت تا حد زیادی نقاشی پرتره را کنار گذاشت و در سال‌های آخر عمر خود بر روی منظره متمرکز شد. او در دهه آخر عمر خود سفرهای متعددی به ایالات متحده داشت، از جمله اقامت دو سال کامل از سال 1915 تا 1917.
زمانی که سارجنت نقاشی جان دی.راکفلر John D.Rockefeller را در سال 1917 به پایان رساند، اکثر منتقدان او را به استادان گذشته وصل کردند، «سفیری با استعداد بین حامیانش و آیندگان». مدرنیست‌ها رفتار ناخوشایند‌تری داشتند و او را بی‌ارتباط با واقعیت زندگی آمریکایی و گرایش‌های هنری نوظهور آن دوره از جمله کوبیسم و ​​فوتوریسم می‌دانستند. سارجنت بدون جنجال این انتقاد را پذیرفت، اما از تغییر نظرات منفی خود درباره هنر مدرن امتناع کرد. او این گونه پاسخ داد: «انگر Ingres ، رافائل Raphael و ال گرکو  El Greco، اینها اکنون مورد تحسین من هستند، اینها کسانی هستند که من دوستشان دارم». در سال 1925، کمی قبل از مرگش، سارجنت آخرین نقاشی رنگ روغن خود را کشید، تابلوی نقاشی گریس کرزن Grace Curzon ، مارکیونس کرزن  Marchioness Curzon از  روستای کدلستون  Kedleston در بریتانیا.

ارسال نظر
  • - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
  • - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
  • - لطفا فارسی بنویسید.
  • - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
  • - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد