%10
دختری که رهایش کردی
اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آدرس کوتاه شده‌ی صفحه:

دختری که رهایش کردی

مؤلف: جوجو مویز
مترجم: کتایون اسماعیلی
شابک: 0-82-7845-600-978
قطع کتاب: رقعی
تعداد صفحه: 742
زبان: فارسی
نوبت چاپ: 151
ناشر: نشر میلکان
نوع جلد: شومیز
نوع کاغذ: بالکی
کد کالا: 8852
335,000 301,500 تومان
پشتیبانی
پشتیبانی

پشتیبانی کامل در ساعات اداری

جامع ترین سایت محصولات خوشنویسی

 ارسال به سراسر
ارسال به سراسر

ارسال به سراسر کشور

دیلی میل درباره این کتاب گفته است: «کتابی که نمی‌توانید زمین بگذارید.»

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

بعد فهمیدم که همون‌جا می‌میرم و در حقیقت دیگه واقعاً برام مهم نبود. همه‌ی بدنم از درد گُر گرفته بود، پوستم از تب تیر می‌کشید، مفصل‌هام درد می‌کردن، و سرم سنگین بود. پارچه‌ی کرباس پشت کامیون بلند شد و باز شد. یه نگهبان بهم دستور داد که برم بیرون، به‌سختی می‌تونستم حرکت کنم اما اون منو مثل یه بچه‌ی سرکش، گرفت و هل داد بیرون. این‌قدر لاغر و سبک شده بودم که تقریباً راحت پرت شدم.

صبح مه‌آلودی بود، ولی از همون فاصله می‌تونستم یه حفاظ سیم‌خاردار و یه در بزرگ ببینم. بالای اون در نوشته شده بود: «استروهن» می‌دونستم اون چیه. یه نگهبان دیگه ازم خواست همون‌جا بمونم و بعد به‌طرف کیوسک نگهبانی رفت. اون‌جا با هم صحبت کردن، بعد یکی‌شون به بیرون خم شد و به من نگاه کرد. اون‌ طرف ردیفی از آلونک‌های کارخونه بود. یه جای متروک بود با حال‌وهوای بدبختی که پوچی ازش می‌بارید. تو دو گوشه، دو برج دیده‌بانی با اتاقک قرار داشت و برای جلوگیری از فرار، اون جلو بود. اما اصلاً جای نگرانی نبود. می‌دونی چه حسی داره وقتی خودتو به سرنوشتت می‌سپری؟ یه‌جورایی بهت خوشامد می‌گه.

  دیگر کتاب های روانشناسی را می توانید در این قسمت مشاهده کنید.

ارسال نظر
  • - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
  • - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
  • - لطفا فارسی بنویسید.
  • - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
  • - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد