رهبری کن، چشم اندازت را قسمت کن، الهام بخش بقیه باش، نشدنی ها را شدنی کن

معرفی کتاب رهبری کن، چشم اندازت را قسمت کن، الهام بخش بقیه باش، نشدنی ها را شدنی کن

امروزه زیاد می‌شنویم که مردم درباره‌‌ی نبود رهبری سخن می‌گویند. واقعیت هم دارد. در حال حاضر رهبران واقعیِ کمی هستند که بتوانیم روی آنها حساب کنیم. و همان تعداد هم از استاندارد رهبری پایینی برخوردارند.

به حوزه‌هایی که توقع داریم رهبران الهام‌بخشی داشته باشند، دقت کنید؛ سیاست، بازرگانی، سرگرمی، اجرای قانون. در عوض، هر رسوایی پس از رسواییِ پیشین، لایه‌ی دیگری از حس احترام و اعتمادِ تمام و کمالِ ما را نسبت به رهبران از بین می‌برد.

اما آیا به راستی تعداد رهبران واقعی کمتر شده است؟ یا آن‌گونه که من باور دارم،‌ مفهوم کلی رهبری از نیمه‌ی قرن گذشته تحریف شده است؛ چشم‌انداز ما را تغییر داده‌اند و اجازه نداده‌اند رفتار رهبری واقعی را درک کنیم؟

زمانی که از ایده‌ی رهبری سخن می‌گوییم، آن را کار نخبگان تلقی می‌کنیم. کاری که از زندگی روزمره جداست و افرادی انجامش می‌دهند که به نوعی ویژه هستند. این رهبری «چیز دیگری» است؛ افرادی که رهبری می‌کنند، مثل «شما» نیستند، مثل «من» نیستند.

البته هنگامی‌که رهبری را «برون‌سپاری» می‌کنیم و آن را به دست «دیگران» می‌سپاریم، بی‌درنگ دو حادثه رخ می‌دهد. نخست، به تدریج اعتماد‌مان را به آن «دیگران» از دست می‌دهیم. دوم، خودمان را از شکست‌های آنها جدا می‌کنیم. اگر رهبری را به دست افرادی می‌سپاریم که با «ما» فرق دارند، پس ناکامی‌های آنها، اشتباه و مشکل خودشان است، نه ما. این مشکل می‌خواهد رسوایی مالی باشد، یا جاسوسی نفوذی، خرابکاری جمعی حکومتی یا فریب‌کاری آشکار، ما خودمان را از پیامدهای کار رهبر مبرا می‌دانیم.

می‌گویند هر نسلی رهبری خواهد داشت که سزاوار آن باشد. هم‌اکنون ما پیامدهای این برون‌سپاری رهبری را می‌بینیم. رهبران‌مان ما را مأیوس کرده‌اند و در نتیجه مؤسسه‌های ما با شکست روبه‌رو شده‌اند.

اما قرار نیست چنین باشد. من بارها در زمینه‌ی شغلی خودم که کار کردن با مؤسسه‌ها، سازمان‌ها و رهبران‌شان به مدت سه دهه بوده، ثابت کرده‌ام این ورق می‌تواند برگردد. رهبری واقعی و مؤثر تقریباً در هر حوزه‌ای می‌تواند به شکل درستش برگردد. تنها لازم است یک مفهوم را دریابیم؛ اینکه رهبری کار نخبگان نیست. همه،‌ هر کدام از ما می‌توانیم در هر زمانی رهبری کنیم. در واقع، بیشترِ ما باید این کار را بکنیم.

در این کتاب خواهید آموخت معنی حقیقیِ رهبری کردن چیست و (اگر دنبالش هستید) چگونه باید آن را انجام دهید. در چهار فصل اول این کتاب، می‌خواهیم چهار تصوری را برهم بزنیم که رهبری را در دوران مدرن از کار انداخته است. اینکه رهبری باید «حماسی» باشد؛ برای رهبر بودن باید آدم ویژه‌ای باشید؛ فقط می‌توانید از خط مقدم رهبری کنید؛‌ و اینکه رهبری تنها به درد زمان بحران می‌خورد.

به بیان ساده فرا می‌گیرید که عکس اینها درست است. رهبری اغلب کاری عادی ا‌ست. هر کسی می‌تواند انجامش دهد، حتی اگر تجربه‌ی رهبری گروه را نداشته باشد. رهبری واقعی که می‌شود روی آن حساب کرد و تفاوتی در شرایط ایجاد می‌کند، هر روز رخ می‌دهد و محدود به زمان بحران نیست.

من در فصل‌های بعدی کتاب رهبری کن مواردی را به شما خواهم گفت که در صورت نیاز از آن بهره ببرید. از آنجا که خواننده‌ی این کتاب هستید، فرض را بر این می‌گذارم که می‌خواهید یاد بگیرید. از نگرش مورد نیاز، مهارت‌های اصلی، تکنیک‌های روبه‌رو شدن با ناکامی‌های اجتناب‌ناپذیر، و راهنمایی برای آغاز کارِ رهبری خواهم گفت. علاوه بر این، درخواهید یافت مناسب‌ترین سبک رهبری برای شما کدام است. اغلب ما بر اساس دسته‌بندی‌هایی که توضیح می‌دهیم، سبک خود را پیدا می‌کنیم. بنابراین، می‌توانید با نکته‌سنجی، سبک ذاتی رهبری خود را برای رسیدن به بهترین نتیجه‌ها پیدا کنید.

هدف من این است که وقتی فصل‌های نخست این کتاب کوچک را به پایان رساندید، دیگر باور نکنید رهبر واقعی در این نسل کم پیدا می‌شود؛ در عوض، دیدگاه پویاتری نسبت به رهبری به دست آورید. هدف من این است که با از بین بردن برداشت‌های نادرست درباره‌ی رهبری واقعی، به این نتیجه برسید که شما هم می‌توانید رهبری کنید و تفاوت بزرگی در دایره‌ای که تحت تأثیر شما است، ایجاد کنید. فصل‌های آخر کتاب همه‌ی آنچه را برای یک آغاز اثرگذار نیاز دارید، در اختیارتان قرار می‌دهد.

اگر هم‌اکنون خواه در مقیاس خرد یا کلان، نقش رهبری دارید، باور دارم این کتاب کمک خواهد کرد اشتیاق به رهبری دوباره در دلتان شعله‌ور شود. کتاب چشم‌انداز تازه‌ای به شما می‌دهد و ابزار تازه‌ای معرفی می‌کند که رهبری‌تان را مؤثرتر کنید.
من در این راه شما را رهبری می‌کنم!